قرنها پس از آن که قالیچههای پرنده تنها یک افسانه هزار و یک شبی تصور می شد، هنری بک، کاشف فرانسوی، شواهد مستند از وجود قالیچههای پرنده در ایران یافته است. هنری بک در سردابهای زیرزمینی قلعة الموت، در نزدیکی دریای خزر، طومارهایی یافته است که شواهد جدیدی در مورد قالیچههای پرنده به دست می دهند. این طومارها که به طرز خارقالعادهای سالم ماندهاند، در اوایل قرن سیزدهم میلادی توسط یک محقق یهودی به نام اسحاق بن شریره نوشته شدهاند . پس از آن که پروفسور جی. دی. سپتیموس، زبان شناس مشهور این متون را از زبان فارسی به انگلیسی ترجمه کرد، این دستنوشتهها باعث جنجالهای زیادی در جامعه علمی جهان شدند. مدت کوتاهی پس از انتشار ترجمه این متون، کنفرانسی با حضور کارشناسان برجسته بینالمللی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن برگزار شد. بسیاری از مورخان با حمله به بک، این دست نوشتهها را جعلی خواندند. اما پروفسور سپتیموس که به خاطر عدم شرکت بک در این کنفرانس به خاطر تولد فرزندش دفاع از او را به عهده داشت، گفت که این متون باید به طور دقیق مورد بررسی قرار بگیرند. قدمت این دست نوشتهها اکنون در انستیتوی لئوناردو داوینچی شهر تریست، به کمک روش رادیو کربن در حال تعیین است. بنا بر نوشتههای بن شریره، حکام مسلمان قالیچههای پرنده را وسیلهای شیطانی می دانستهاند و به همین خاطر دانش و سازندگان آن را سرکوب کردهاند و ردپای آن را از تاریخ به دقت پاک کردهاند. هرچند قالیچههای پرنده تا اواخر قرن سیزدهم میلادی بافته و فروخته می شدهاند، اما استفاده از آن در انحصار افراد خاصی بوده است. بنا بر یادداشتهای بنشریره، نخستین اشارات به قالیچههای باستانی در دو متن باستانی صورت گرفته است. یکی از این کتابها، مجموعهای از ضربالمثلها است که توسط شامشاد، وزیر نبوکدنزر پادشاه بابلی جمعآوری شده است و منبع دیگر، مجموعهای از گفتگوهای باستانی است که توسط شخصی به نام ژوزفوس نگاشته شده است. بر اساس نوشتههای بن شریره، قالیچههای پرندهای که می توانستند چند متر بر فراز زمین شناور باشند، نخستین بار توسط کیمیاگران و صنعتگران دربار ملکه صبا ساخته شد و ملکه صبا آن را به نشانه عشق خود برای حضرت سلیمان فرستاد. اما وقتی ملکه صبا خبر برخورد سرد حضرت سلیمان را با هدیهاش شنید، دلشکسته شد و صنعتگران خود را از دربار بیرون کرد. این صنعتگران در نهایت در ناحیه بینالنهرین و در نزدیکی شهر بغداد ساکن شدند و کسب و کار خود را ادامه دادند. بن شریره در یادداشتهای خود به توضیح چگونگی کار این قالیچههای پرنده می پردازد، اما متاسفانه اکثر اصطلاحات و عبارات فنی به کار رفته در این قسمت قابل فهم نیستند. اما از قسمتهای قابل خواندن متن چنین برمی آید که قالیچههای پرنده هم مانند قالیچههای معمولی روی دار بافته می شدهاند و تفاوت آنها با قالیچههای معمولی در مرحله رنگرزی بوده است. صنعتگران دربار ملکه صبا گِل مخصوصی به دست آمده از چشمههای کوهستان» کشف کرده بودند که هنگامی که در معرض حرارت شدید، «داغتر از آتش حلقة هفتم جهنم» در ظرفی محتوی روغن یونانی قرار می گرفت، خاصیت ضد مغناطیسی پیدا می کرد. با توجه به مغناطیس بودن کرة زمین، و وجود میلیونها محور مغناطیسی که از قطب جنوب تا قطب شمال کشیده شدهاند، قالیچههایی که الیاف شان به این گل آغشته می شد می توانستند از سطح زمین فاصله بگیرند. این فاصله با توجه به غلظت و میزان گل به کار رفته، از یک متر تا چند ده متر می رسید. محورهای مغناطیسی مانند ریلهای هوایی عمل می کردند و قالیچه می توانست در امتداد این محورها پیش رود. بر اساس یادداشتهای بن شریره، کتابخانه اسکندریه تعداد زیادی از این قالیچههای پرنده را در اختیار داشته است و آن را برای گردش میان قفسههای مملو از پاپیروس کتابخانه در اختیار مراجعهکنندگان به کتابخانه میگذاشته است. این کتابخانه که در یک زیگورات قرار داشته است، بیش از 40 هزار طومار خطی در اختیار داشته است که توسط سیصد نسل از کاتبان نگاشته شده بود. سقف این کتابخانه آنقدر بلند بوده است که بسیاری از مراجعهکنندگان ترجیح می دادهاند به حالت شناور در هوا و روی قالیچههای پرنده مطالعه کنند. بر اساس یادداشتهای بن شریره، ساخت قالیچههای پرنده در سرزمینهای اسلامی به دو دلیل سرکوب شد. نخست این که حکام مسلمان می گفتند بشر قرار نیست پرواز کند و قالیچههای پرنده باعث به هم خوردن نظم امور می شوند. دلیل دوم بیشتر اقتصادی بود. بسیاری از اشراف و ثروتمندان عرب ثروت خود را مدیون گلههای شتر و اسب خود بودند و دلشان نمی خواست چند صنعتگر فقیر و بیچیز با ساخت قالیچههای پرنده کسب و کار آنها را نابود کنند. قالیچههای پرنده در زمان حکومت خلفای اموی و عباسی به شدت سرکوب شدند و در نهایت در سال 1226 میلادی و با حمله مغولها به آسیای مرکزی، در هرات و بلخ و بخارا حمام خون به راه افتاد. مغولها در جریان غارت و تاراج خود، چند قالیچه پرنده هم پیدا کردند و هنگامی که مردی به آنها گفت این قالیچهها تیزروتر از اسبهای پاکوتاه مغولها هستند، چنگیزخان چنان از این توهین برآشفته شد که سر مرد را از تنش جدا کرد و دستور داد تمام قالیچههای پرنده قلمروی وسیعش را جمعآوری و نابود کنند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
ایا براستی اینگونه پروازها حقیقت دارد.؟ ""پرفسور " اریک نورمن " یکی از باستان شناسان شهیر دانشگاه هاروارد میگوید : هنوز انسان چیزی از علوم تمدنهای گذشته نمیداند به عنوان مثال , شاید برای شما غیر باور باشد که اعلام نمائیم مصریان از نوعی نور مصنوعی استفاده می کرده اند . انها از وجود انرژی الکتریکی باخبر بوده اند . یا پرفسور " گونیم " میگوئید من مطمئنم انها با اسرار علمی و همینطور انرژی الکتریکی غریبه نبوده اند و اشاره کرده است که اطاقهای سری در اعماق اهرام وجود دارند که بعد از سپری شدن بیش از 40 قرن و پس از کشف و گشوده شدن مجدد , وقتی هوای تازه بدرون انها نفوذ کرد , دیوارها و کف و سقف انجا پوشیده شده بود از هیروگلیف و رنگها و نقش های گوناگون , و کاملا واضح است که ان نقاشی ها با دقت و ظرافت بعد از نصب ان سنگهای عظیم به روی دیوارها کشیده شده است . با این حساب هنرمندان ان عصر از چه چیز به عنوان منبع روشنائی استفاده میکردند.؟ کار هنری به ان دقت و ظرافت نیاز به روشنائی معادل روشنائی روز دارد . چراغهای معمولی و مشعل نمیتوانسته کار ساز باشد و از طرف دیگر واضع است که از این قبیل وسائل روشنائی استفاده نشده است . زیرا هیچگونه اثری از دود و دوده در انجا وجود ندارد . در این قسمت دوباره پرفسور " اریک نورمن " میگوید : شاید عجیب و غیر باور باشد که اعلام نمائیم مصریان از نوعی نور مصنوعی استفاده میکرده اند . و حتی قبل از کشف عدسی در ان اماکن ( بعدها در انجا نوعی عدسی پیدا شد که تما محققان را دچار تعجب کرد ) نظریه فرایند الکتروشیمی مطرح شده بود ..."" از مطلب مورد نظر خود دور نشویم..در بعضی از دستنوشته ها مطالبی بچشم میخورد که باور کردنی نیست..در گذشته مردم در مورد مصریان عقاید عجیبی داشتند . مثلا مصریان میدانستند که چگونه نیروی جاذبه را خنثی نمایند و یا بلد بودند که با استفاده از وسایل فوق صوتی سنگهای عظیم را بریده و حمل نمایند . همانطور که کاروکس ادعا می کند " انسانهای ماقبل تاریخ پی به نیروی ارتعاشات برده و از انها برای بریدن سنگ چخماق استفاده میکرد " یا در کتاب لئوناردو در مورد سحر و جادوی کلدانیان چنین امده است " کاهن های عون میدانستند چگونه طوفانها را از خود دور کنند و یا از سنگهای عظیم برای ساختن معابد خود استفاده کنند که نیروی هزار مرد برای جابجایی انها لازم بوده است " یا طبق یک افسانه عربی , مصریان با ورد کلمات سحر امیز مکتوب و در طومارهای پاپیروس , سنگهای عظیم به کار رفته در اهرام را در هوا به پرواز در اورده و در محل مورد نظر پائین می اوردند . ژاک ویس این افسانه را بخاطر داشته که چنین نوشته است " قطعه سنگهای عظیم تا 600تن یک وجهشان مقعر و وجه دیگرشان محدب است لذا در موقع کار گذاشتن کاملا به همدیگر چفت و جور شده و یک بنای یکپارچه کاملی را به وجود می اوردند . و تنها راه قرار دادن انها بر روی هم این است که انها در هوا معلق نگه داشته و به ارامی در محل خود بچینند " کاروکس میگوید که کاهنان مصر باستان به داشتن قدرت شناور شدن در هوا شهرت داشتند و در این رابطه مثالهای جالبی از نویسندگان قدیم می اورد . یا پلینی ( پدر ) بیان میکند که دینوکریتس که یک معمار هم عصر اسکندر کبیر بود , طاق اصلی معبد ارسینو را از سنگهای اهن ربا ساخت تا اینکه بت های انجا به صورت معلق در هوا بمانند . و یا حکیم ریوفینوس اهل اکولیا که در قرن چهارم میلادی میزیسته در مورد استفاده از نیروی مغناطیس از مشاهدات شخصی خود از معلق ماندن یک دیسک در هوا در معبد عظیم سراپیس در نزدیکی اسکندریه , که سنبل خورشید بود نام میبرد . حکیم لوسیین ( قرن دوم میلادی ) که به خاطر سوفسطایی ( بدبینی ) شهرت دارد , اشاره کرده است که در یکی از معابد سوریه کاهنان انجا تندیس خدای ( بت ) خود را در حال تعلیق در هوا نگهداشته بودند . موضوعات مربوط به شناور ماندن در هوا را میتوان در منابع مختلف مربوط به دورانها و مردمان گوناگون مشاهده کرد , از جمله : کاسیوس دوروس که یک سیاستمدار و نویسنده قرن پنجم میلادی بود , صحبت از کوپید ( تندیس عشق که بصورت یک کودک برهنه بالدار که کمانی در دست دارد ) می نماید که در معبد دایانا بین زمین و اسمان در هوا قرار گرفته بود . ودر تبت هزاران نفر زوار صومعه خالدان , تندیس "تسان کابا" را که یک مصلح بود , در حال تعلیق در هوا مشاهده کرده بودند . و در کلیسای بیزان در ابیسینیا, یک میله فلزی مشهور به میله پرنده , قرنها بین زمین و اسمان در هوا معلق مانده بود . این موضوع را پدر " فرنسیسکو الوارز " که در سال 1515 میلادی به عنوان منشی سفارتخانه پرتغال انجام وظیفه میکرده بیان نمود و تاکید کرده است که هیچ کلکی در کار نبوده و هیچ وسیله نامرعی برای حفظ ان در هوا وجود نداشته است . این موضوع را دو قرن بعد ژاک پاست نیز تعریف کرده است و چون احتمال میداده است که شاید یک وسیله نامرعی انرا در هوا نگهداشته است از متولی انجا خواسته بود تا به او اجازه دهد وی انرا از نزدیک معاینه نماید و مینویسد " من میله ای را در بالای ان و در پائینش و همینطور در اطراف ان حرکت دادم و برایم مسلم شد که هیچگونه تکیه گاه نامرعی ان را در هوا نگاه نداشته است " در اینجا باید مطلبی را که دوست عزیزمان " 4- باد " در هفته های گذشته برایم کامنت کرده عنوان کنم . ایشان بعد از نگارش عجایب " شیخ بهائی" نوشته بودند : از دیگر عجایب شیخ بهائی کار گذاشتن مجسمه ای در اطاقی , که بصورت معلق باقی مانده بود . هنگامی که چهار گوشه اطاق را کندند مجسمه بر زمین افتاد و هرگز به حالت اولیه باز نگشت , هنوز هیچ کامپیوتری قادر به محاسبه انرژی مغناتیسی این چهار قطب که جاذبه زمین را از بین برده بود نیست . ( با تشکر از ایشان ) من هرگز مطالب را هر چند کوچک باشند نادیده نمیگیرم و انها را جمع میکنم چون میدانم یکروز بکار می اید . ایا اینها نمونه هائی از خواص مغناطیسی است و یا مربوط به وسایل مافوق صوت میباشد .؟ یا براستی اصراری وجود دارد که فهم انسان امروزی از درک ان عاجز است . دوباره به گفته پرفسور " اریک نورمن " دقت کنید : هنوز انسان چیزی از علوم تمدنهای گذشته نمیداند!! عنوان کردن این جمله در عصری که دانش و فن اوری جهان را تسخیر کرده , یک جمله کاملا عجیب است..اما من میگویم انسان امروز هیچ چیز از علوم تمدنهای گذشته نمیداند
----------------------------------------------------------------------------------------
از روزی که انسان پا به این کره خاکی نهاد , یک رویا ملکه ذهنش بود . وقتی انسان پرندگان را در اسمانها میدید , ارزو میکرد ای کاش میتوانست مثل انها پرواز کند . البته در عصری که ما زندگی میکنیم دیگر این یک رویا و ارزو نیست . بشر امروز به لطف دانش و تکنولوژی توانسته زمین را ترک کرده و پا به کره های دیگر چون ماه و مریخ بگذارد . اما تمام این دانش ها و تمام این معلومات ها در برابر یک معمای بی جواب قرار گرفته . ایا انسان میتواند به تکیه بر ذهن و مغز خود اثر جاذبه را از بین برده و به پرواز دربیاید.؟ نه شما اشتباه نکرده اید , و سئوال من درست بیان شده !! ایا براستی انسان چنین قدرتی دارد ..؟؟ در عصری که هواپیماهای مافوق صوت فاصله های بین قاره ای را در کمترین مدت می پیمایند , گفتن اینکه انسان دارای یک توانایی ذاتی برای پروازهای خودبخودی و بدون مساعدت از لوازم مصنوعی است کاملا بیمورد بنظر میرسد.. اما تاریخ حرفهای دیگری دارد . مسیحی ها فقط مقدسین پرنده خود را گرامی میدارند و هیچ اهمیتی برای صوفیانی که دارای چنین قدرتی هستند, قائل نیستند . در روایات بسیاری امده که مردم بارها حضرت " مسیح " را دیده اند که به روی دریاچه " گارلی " قدم میزده !! ولی ایا تنها ایشان بوده که چنین قدرتی را داشته .؟ چیزی که به یقین میتوان گفت, این است که پیرامون ما نوعی نیروی طبیعی وجود دارد که برای علم کنونی ما مجهول بوده و عده ای با توسل به ان میتوانند از زمین بلند شوند. هر اندازه که ما از جهان بینی اروپائی معاصر دور میشویم و در زمان و فرهنگهای دیگر سیر میکنیم, شواهد بیشتری را میابیم که نشان میدهد این نیروی طبیعی از دیرباز تا امروز شناخته شده بوده و طی قرون مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است..حتی میتوان ادعا کرد که در برخی از مواقع , از ان استفاده های مفیدی نیز شده است... امار مربوط به پرواز در چهارچوبهای مذهبی بی شمارند . " اولیویه لروی " در کتاب خویش به حکایت 230 قدیس کاتولیک اشاره میکند که این استعداد ویژه را داشته اند . از جمله انها میتوان " سنت ایگناتیوس لویولا " را نام برد که هر وقت در حال عبادت بود, حدود 30 سانتیمتر از زمین بلند می شد . " سنت ادولفوس لیگوری " هم در پیش چشم همه
شرکت کنندگان در مراسم کلیسای " فوجیا " در سال 1777میلادی به هوا بلند شد . یک مورد دیگر مربوط به راهبه ای بنام "خواهرماری" میباشد که در باغ صومعه ای در شهر " بتلهم " گاهی تا ارتفاع سرشاخه درختان صعود میکرد و همانطور که بالا میرفت,دست خود را به شاخه های درختان میگرفت !! تحقیقات مربوطه نشان میدهد که در تمامی این موارد, شخص در یک حالت خلسه یا نشئه مذهبی قرار داشته و شناوری جسمانی یک مفهوم ثانویه از خود گسستگی فکری یا مسافرت معنوی دارد . البته این پدیده فقط منحصر به قدیسان کاتولیک نبوده, و هواروندگان مسلمانی نیز وجود داشته اند که از جمله انها "حیدر " درویش ایرانی سده دوازدهم میلادی بود که در پرشهای ناگهانی به بالای درختان و یا سقف منازل تبحر داشته است . " سنت جوزف " اهل شهر " کاپرتینو " ( تولد 1603 – وفات 1663 میلادی ) که فرد ساده لوحی بود, برای پرهیز از شهرتی که بخاطر صعودهای تماشائی اش کسب کرده بود , دائم توسط مافوق هایش از یک کلیسای فرقه " فرانسیس مقدس " به دیگری پاس داده می شد...بخاطر اینکه در حین مراسم کلیسا ناگهان فریادی میکشید و به هوا پرواز میکرد و باعث اختلال در مراسم می شد, او را از نیایش در جمع منع کرده بودند و وادار شده بود که این عبادت هوائیش را به تنهائی و در خلوت انجام دهد.!! همانطور که قبلا اشاره کردم , امار مربوط به پرواز در چهارچوبهای مذهبی بیشمارند.اما پروازهائی که در عصر حاضر صورت گرفته کم نیستند.. اگر یادتان باشد من در مطلبی با عنوان " S.J.S News یا عجایب عجیب" از شخص نام بردم بنام " نوح " و گفتم ایشان پدری داشته اند به همین نام " نوح " پدر قادر بود براحتی به پرواز دراید . این مرتاض هندی اکثرا هنگام خواب به پرواز درمیامد ..عکسی را میبینید مطعلق به " نوح" پدر میباشد ..در سال 1938 یک انگلیسی بنام " کالین اوز " موفق شد در یک سالن عمومی به پرواز دراید.. این کار باعث شد او برای مدتی تیتر اصلی روزنامه ها بشود.. " جانتان ایتوان " که یک نقاش فقیر بود در سال 1945تصویر یک نفر را که در مکانی به پرواز در امده بود را کشید..این تابلو اکنون یکی از گرانترین اثار نقاشی بشمار میرود... اما اخرین مدرکی که من توانستم از اینگونه پروازها پیدا کنم مربوط میشود به گروه شیطانهای سیاه در امریکا این گروه در سال 1968تشکیل شد..اکثر مردم عقیده داشتند این گروه قدرت خود را از شیطان میگیرند..سه تن از انها براحتی چیزی حدود 15 سانتیمتر از زمین فاصله میگرفتند.. اما براستی این نیرو چگونه در وجود ادمی شکل میگیرد؟ ایا ذهن انسان انقدر نیرو دارد که ادمی را به پرواز دربیاورد .؟ جواب ان با شماست!!!!!
------------------------------------------------------------------------------------------------------
پرواز در خانه :
در پائیز 1961 در سه مایلی شرق شهرمنا واقع در ایالت آراکانزاس ودر کنار جاده رنسام آقای اد شین به اتفاق همسر ونوه پانزده ساله خویش چارلی شافر زندگی میکردند اگر چه اقای شین سالهای هفتاد زندگی اش راسپری می کرد ولی هر روز در مزرعه اش کار میکرد ونوه اش هم کمک دست او بود . آقا وخانم شین به همسایگان و خبرنگاران گفتند ماهها بود که انها مشکل حرکت خودبه خود اثاثیه وکتابها ووسایل اشپزخانه را درداخل خانه داشتند .خانم شین گفت یکبارسرش رابلند کرده ودیده بود که انجیل خانوادگی آنها به آرامی وقتی که در اتاق نشیمن تنها بود از کنار سرش عبور کرد حتی بالشها از زیر سر مزرعه دار پیر وهمسرش با چنان خشونتی کشیده می شدند که به دیوار برخورد می کردند یک عروس خانواده از حادثه ای سخن میگفت که در آن یک سطل خالی زغال وچند تا ذرت مستقیما بسمت وی پرواز میکردند .برادر خانم شین که جرج نام دارد از مشاهده یک مداد ویک قوطی غذای سگ که چند لحظه در هوا معلق بودند سخن گفت .یک همسایه به نام پلای گزارش داد که شاهد بوده کبریتهای چوبی از قفسه بیرون می آیند این امر بصورت تکی وگاهی دوجینی انجام میشد . یک خصوصیت عجیب کل این ماجرا کندی حرکتی بود که طبق گزارش های ثبت شده خیلی از اشیا چنین حالتی را داشته اند ودلیل مشخصی هم برای ان وجود ندارد بعد از اینکه پدربزرگ مستاصل سرانجام درباره این موضوع با یک کاسب محل درد دل کرد و آن کاسب به مطبوعات خبر داد خانواده شین گرفتار مردم کنجکاو وفضول شدند گاهی دوازده نفر غریبه به در خانه می کوبیدند و میخواستند با هم وارد شوند تا آخر سرکارد به استخوان نوه آنها رسید واو قدم جلو گذاشت وادعا کرد که خودش بتنهایی همه این مزاحمتها را فراهم میکرده است این عمل به کنجکاوی عمومی پایان داد . آلبرایت مقاله نویس روزنامه که به تحقیق در این باره پرداخت گفت که اقرار پسر هیچ چیز را حل نکرد . چرا که آلبرایت دقت کرد که حتی آن پسر هم قادر به جابجایی اشیا سنگین در فضا آنطور که شاهدین میگفتند نبود