منبر از پشت شیشه مسجد چشمش افتاد و دید چوبه ی دار عصبی گشت و غیضی و غضبی بانگ بر زد که ای خیانت کار توهم از اهل بیت ما بودی سخت وحشی شدی و وحشت بار نرده ی کعبه حرمتش کم بود؟ که شدی دار شحنه؟ شرم بدار ما سر و کارمان به صلح صلاح تو به جرم و جنایتت سر و کار؟ دار بعد از سلام و عرض ادب وز گناه نکرده استغفار گفت ما نیز خادم شرعیم صورت اخیار گیر یا اشرار تو قلم میزنی و ما شمشیر غلظت از ما قضاوت از سرکار تا نه فتوی دهند منبر و میز دار کی میشود سر و سردار هرکجا پند و بند درماندند نوبت دار میرسد ناچار منبری را که گیر و دارش نیست همه از دور و بر کنند فرار بار منبر فرو نمی آمد همچنان بر خر ستیزه سوار عاقبت دار هم زجا در رفت رو به در تا که بشنود دیوار گفت اگر منبر تو منبر بود کار مردم نمیکشید به دار. |
سلامممممم ژیلانوس خوبیییییییییییی؟؟این مطلبت خیلی قشنگ بوووووود

بازم مطلب بزارمن منتظرم
مراقب باش
بعضی حرف ها فقط قابل بخشش هستند
نه فراموش شدن