زندگی.........best life

شانه ات مجابم میکند در بستری که عشق ، تشنگی ست زلال شانه هایت همچنانم عطش میدهد در بستری که عشق مجابش کرده است

زندگی.........best life

شانه ات مجابم میکند در بستری که عشق ، تشنگی ست زلال شانه هایت همچنانم عطش میدهد در بستری که عشق مجابش کرده است

آغوشت

غصه مرا کشت 

وقتی دیدم دست به سینه ایستاده ای

من تمام راه را 

برای آغوشت دویده بودم


boghz.jpg


راستی ، من میخوام دوباره این نامه رو بخونین

کلیک کن>>>>>>>>>

نظرات 1 + ارسال نظر

فیلسوفی به رفتگر خیابانی گفت ؛
برای تو نگرانم . شغل کثیف و مشکلی داری .‌
رفتگر گفت :
متشکرم آقا . می توانم شغل شما را بپرسم ؟
فیلسوف به او پاسخ داد :
من ، افکار مردم را مطالعه می کنم . تمایلات و اعمالشان را .
سپس رفتگر در حالی که می رفت تا با جاروی خویش مشغول کار شود لبخندی
زد و گفت :
من هم برای تو نگرانم .‌
زیرا چندی است من نتیجه افکار و اعمال مردم را جارو زده و میدانم تمایلاتشان دور ریختنی و افکارشان، ظالمانه و اعمالشان کورکورانه است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد